منبع اصلی نوشتار زیر در این لینک قرار دارد

آرامش؟ تا آرامش را چه بدانی!

یکی دو تا مطلب توی وبلاگها خوندم که در مورد iOS نوشته بودند. در مورد لذتی که "همان همیشگی" در iOS به آدم می دهد. در مورد "اعتماد"ی که میتوان به آن کرد. هیچ وقت خراب نمی شود. همیشه حاضر است. همیشه آماده است تا تو بتوانی به او اعتماد کنی. دستگاه های مختلفت بدون اینکه تو دخالتی کنی همه با هم سینک هستند...
همه ی اینها درست، اما این دست آدمها هیچ وقت لذت ماجراجویی ای را که در سیستم هایی مثل لینوکس و آندروید هست درک نخواهند کرد. هیچ وقت سورپرایز نمی شوند. هیچ وقت احساس قدرت نمی‌کنند که هر چه آنها بخواهند باید انجام شود، نه هرچه یک سیستم عامل بخواهد! هیچ وقت لذت حل مشکل را نخواهند چشید. هیچ وقت لذت ایجاد مشکل را هم نخواهند چشید. هیچ وقت نمی فهمند به اشتراک گذاشتن چیزهایی که یاد گرفته اند چقدر لذت بخش است.
هیچ وقت تماس با آدم های معمولی و فان را تجربه نخواهند کرد. هیچ وقت با تغییر دست و پنجه نرم نمی کنند. توی لاکشان برای خودشان زندگی می کنند.
درست است، اعتماد و آرامش خوب است، اما به چه قیمتی؟ به قیمت اینکه شبیه یک پیر خپل خواب‌آلوی بی‌مصرف به نظر برسیم؟ شبیه یک برده ی بی سواد؟ شبیه یک آدم خنگ که هر چه به او بگویند خوب است میگوید خوب است؟! و هیچ وقت تلاش نمیکند بفهمد خوب چیست؟
این یک مقایسه ی ساده نیست. کمی فراتر از آن است. مسئله iOs یا لینوکس یا ویندوز نیست. مسئله تفکری است که پشت اینها نشسته و ممکن است ما هر کدامشان را انتخاب کنیم.