بخش وسیعی از جامعه منبع باز، مردمانی هستند که داوطلبانه، زمان، تلاش و ایدههای خود را آزادانه و بدون تردید در اختیار جامعه کاربری قرار میدهند. اما چرا؟
عاملی که بیشتر از ثروت در مردم انگیزه ایجاد میکند آزادی آنها در انتخاب مسیر حرکت است. آنها علاقه دارند که با مدیریت ایدههایشان آن را به یک چیز ارزشمند تبدیل کنند. جامعهی منبع باز نمونهای کامل از این دست است و به همین خاطر همواره سرشار از نو آوری و ایده بوده.
به دنبال احساس خوشحالی
من معتقدم که مردم جامعه ما برای استقلال تلاش می کنند. این انگیزه (تلاش برای استقلال) آنقدر پیشرفت کرده که بر روی بعضی از شرکت ها (مانند گوگل) هم تأثیر گذاشته است. این شرکتها با احترام به این انگیزه به کارمندانشان اجازه میدهند تا قسمتی از زمانشان را بر روی پروژههای خاص (خارج از حجم کاری) هزینه کنند که نتیجه آن بالا رفتن سطح نوآوری است (البته همچنان در داخل شرکت)
تئوری من این است که این آزادی عمل و استقلال در تصمیم گیری باعث گرایش بعضی افراد به جامعه ی متن باز شده.
در جامعه ما حکومت واضحی وجود ندارد و کل جامعه بر پایه فلسفه سادهای شکل گرفته که در آن همه چیز باید برای اصلاح و بررسی آزاد باشد. چنین آزادی اجازه دامنه گستردهتری از همکاری و توسعه ایدهها را از طریق درک متقابل به ما ارائه می نماید. این فراخ بالی همچنین باعث همکاری مردمانی با ایدئولوژی و ایدههای مشابه از سراسر جهان میشود. بازخورد این عمل بالارفتن سطح بهرهوری و نوآوری هرچه بیشتر است.
با این حال نباید اشتباه کنیم. جامعه منبع باز هنوز هم بر پایه شایسته سالاری است. افرادی که کارهای خوب و سازنده انجام میدهند بیشتر قابل اعتمادند و در مرتبه بالاتری قرار می گیرند. برای دستیبانی به محصولی با کیفیت بالاتر، شایستهترین افرادی را انتخاب میکنیم که بتوانیم آنها را امین خود قرار دهیم. این طور نیست؟
به نحوه ی شکلگیری و توسعه لینوکس توجه کنید. تقریبا نیمی از کد هسته توسط افراد داوطلب نوشته شده است. هسته به طور کامل توسط افراد حقوق بگیر و با سیاست چوب و هویج ساخته نشده و حداقل این بزرگترین انگیزه آنها نبوده.
چه میشود وقتی مخالفت میکنیم؟
البته مانند هر جامعه آزادی، تفاوت آرا و ایدهها، بحث و جدالهای فراوانی میان اعضا آن ایجاد میکند و مسلماً جامعه ما هم سهم خود را از این همستیزیها دریافت خواهد کرد. پس زمانی که ما شروع به جدا شدن میکنیم و اختلافات نمایان میشود، آسمان کم کم تیره شده و امیدها به نا امیدی بدل خواهد شد.
اگر تلاش و زحمات ما به جای همکاری با یکدیگر و به صورت سازنده در مورد تفاوتها صحبت کردن، صرفاً در جهت مخالفت و سرزنش شخص یا گروهی باشد، آنگاه چیزی جز ایدههای از دست رفته و انرژیهای تلف شده نصیب جامعه ما نخواهد شد. در نهایت تمام این جدلها ییهوده بوده و ما را به جایی نخواهد رساند؛ هر پروژه همچنان به نحوه خود به مسیر ادامه می دهد و تنها چیزی که تلف شده وقت با ارزش اعضای جامعه است.
هر چند به نظر من زیبایی جامعه ما، آزادی در بیان همین نظرات و ایدههای مخالف است و تا زمانی که از آنها، در جهت پیشرفت استفاده کنیم مشکلی نخواهیم داشت.
نقطه ی قوت دیگر ما آنجاست که اگر با جهت حرکت پروژه محبوبمان مخالف بودیم، معمولاً طبیعت باز جامعه پیرامون آن اجازه انتقال این عدمتوافق را به انجمن و لیست پستی مربوطه میدهد تا بدین وسیله نگرانی خود را ابراز و در گفتگوی پیرامون آن شرکت کنیم.
بنابراین …
فکر میکنم نکته اصلی این است که: بهجای ناراحت شدن (یا هر چی) در مورد یک موضوع، هیجانزده شویم و سعی کنیم چیزهای جدید بسازیم.
یادمان باشد که در جامعه آزاد / باز متن در کنار یکدیگر هستیم و تمام تلاشمان را برای گسترش هرچه بیشتر آن خواهیم کرد.