منبع اصلی نوشتار زیر در این لینک قرار دارد

لذت شیرین جارو برقی بودن

چرا اگر میپذیریم که در نهایت ما هم ربات هستیم و تصرفی در تصمیمات نداریم و تنها به دلیل شرایط به وجود آمدهٔ اطرافمان مغزمان تصمیماتی را میگیرد که اگر هزاران بار دوباره در همان شرایط باشیم همان تصمیمات گرفته میشود هنوز اصرار به ادامهٔ حیات داریم؟ اگر بشود به یک جاروبرقی فهماند که تو یک جاروبرقی هستی و قرار نیست کاری بیش از آنچه برایش برنامه ریزی شده ای را انجام دهی آیا میخواهد همچنان جارو برقی بماند؟ به نظر نمیرسد. پس چرا ما اینچنین اصرار بر ادامهٔ حیات داریم؟ آیا در درونمان هنوز نپذیرفته ایم که فراتر از ربات نیستیم و قادر به انجام کاری مافوق چیزی که برای آن برنامه ریزی شده نخواهیم بود؟ و یا عامل دیگری اینچنین ما را مصر کرده بر بقا؟ شاید لذت زنده بودن جواب سوال باشد. یعنی با اینکه میدانیم هیچ کاره ایم در این سلسلهٔ تصمیمات زندگی باز دلخوشیم به زنده بودن. دلخوشیم به لذتی که به واسطهٔ تاثیر انواع مواد شیمیایی پس از در آغوش کشیدن یاری بر مغز روانه می‌شود. دلخوشیم به لذت خوردن به نگاه کردن و به نفس کشیدنی که گویی واقعا مفرح ذات است و با پذیرفتن این حقیقت میتوان توجیه کرد ما مردمانی را که با مشقت زندگی میگذرانیم و چنگ میزنیم به هرچیزی برای یک ثانیه بیشتر زنده بودن که اگر واقعا بپذیریم صوری بودن این خوشی ها را پایان خود را پذیرفته ایم.