منبع اصلی نوشتار زیر در این لینک قرار دارد

لیست سیاه عمو ریچالد !

تعریف انسان میشه : یک موجود ناطق و دارای اراده  ، (یک تعریفش هم از نظر طرفداران محیط زیست میشه : یک موجود زباله ساز ) ، چیزی که از این تعریف  به درد حرف من میخوره  دارای اراده  بودنش هست . این دارای اراده بودن یک تفاوت عمیقی بین انسان و حیوان ایجاد میکنه برای همین هم انسان ها معمولا روی ارادشون حساسن و این حساسیت کلمه ای مثل آزادی رو به وجود میاره .

توی دنیای امروز ما که تکنولوژی کاملا داره جزئی از زندگیمون میشه و چیزایی مثل کامپیوتر دیگه یک وسیله عظیم چندین کیلویی  توی یک اتاق که میشه درش را قفل کرد و فقط یک مشت دانشمند میتونن توش رفت و امد کنند نیست یا اینترنت دیگه یک رویا نیست موبایل و ماهواره ها دیگه یک حقیقتند و وجود دارند . حالا آدم ها میدونند هر چیزی در آینده امکانپذیره .  این تکنولوژی ها در واقع دنیای امروز ما رو دارند کنترل میکنند و گویا این موضوع اجتناب ناپذیره و این کنترل خیلی هم بد نیست و برعکس خوشایند هست،  چون زندگی را راحت تر میکنه . ولی مشکل درست جایی شروع میشه که این کنترل از اراده ی آدم خارج بشه و یا این که کنترش به دست یک آدم های خاصی بیوفته ! اون موقست که ادم میفهمه تکنولوژی دوست داشتنی میتونه یک خطر برای اراده و آزادی اون به شمار بیاد ،  یکی از  تحدید های تکنولوژی برای أزادی ، انحصارآن به شکل های مختلف است .

چیزی مثل جنبش نرم افزار آزاد شاید یکی از جالب ترین و هوشمندانه ترین حرکتهایی هست  که شروع شد و مبارزه با انحصار رو در زمینه ی نرم افزار،آغاز کرد  ولی از نظر خیلی از ما  ریچالد استالمن ( عمو ریچالد ! )   یکم زیادی به همه چیز گیر میده .  میخواستم توی این مطلب یکم این موضوع را برسی کنم و از خودم بپرسم چرا ؟! و بعد از سوال کمی تفکر عمیق .

احتمالا این “You won’t find me on Facebook “  را کنار وبلاگ من دیدید . مدتی هست که من هم فیسبوک را ترک کردم . ترک فیسبوک برای من ساده نبود چون خیلی چیزها رو باید خط میزدم  و فیسبوک بهترین جا برای با خبر شدن از دوستانم بود  . اما اتفاقاتی پیش می آمد که ادم را وادار میکرد که به جمله ی بودن یا نبودن ؟ فکر کنه و وقتی که نوشته بنیاد نرم افزار آزاد را خوندم مطمئن شدم که مسئله این است !

\"\"

دلایلی که بنیاد اورده و شما در این لینک میتونید بخونید  عبارتند از :

جناب  زاکبرگ این امکان را دارند که یک مجموعه اطلاعات را از مردم جمع کنند و حتی آدم هایی که عضو سایتش هم نباشند .

این اطلاعات که در فیسبوک در باره ما جمع میشه میتونه به ما صدمه بزنه و امکان ازادانه ارتباط با دیگران را از اما بگیره

این جناب زاکبرگ برای حکومت و دولت  یک معدن طلا ساخته ! چرا که دولت میتون از این طریق  به خوبی نظارت و تبلیغات داشته باشند .

و میگه  تا حالا رفتار های فیسبوک کاملا بیان گر و آشکار کننده  این حرف های بالا بوده واحتمالا اوضاع وخیم تر از آن چیزی هست که ما میدونیم .

این تصور که شما در فیسبوک مستقیما با دوستانتان در ارتباط هستید خیال باطله چون شما اول دارید با جناب زاکبرگ حرف میزنید که اگر مناسب دونست میذاره پیغامتون برسه . مطلبی که وبلاگ ذهن آزاد نوشته ، اینجا یک جور مثال به حساب میاد .

بعد هم یک سری شبکه های اجتماعی رو تایید و پیشنهاد میکنه مثل  GNU social، status.net ، Crabgrass ،  Appleseed و Diaspora . و میگه این سرویس ها  مشکلات مشابه اون سایت های اجتماعی را ندارند  و برای دلیل این حرفش هم میگه در این سرویس ها امکان دسترسی به کد ها و داده های ارتباطی و مشارکت مردم وجود داره .

توی این مطلب یک لینک دیگه هم معرفی شده  که خیلی مفصل تر دلیل هایی رو آورده و در باره این که پدیده هایی مثل شبکه های اجتمایی میتونن برای ما خطر ناک باشند هم حرف زده .

البته من فکر میکنم تمام سایت های اجتماعی چه انحصاری و چه غیر انحصاری یک سری بدی ها و اسیب ها را برای ادم ها به همراه دارند .  ولی انسان ها موجوداتی اجتماعی هستند که خیلی چیز ها رو فدا میکنند تا بتونن اجتماع خودشون را داشته باشند و حاظرن کمی خسارت را بپذیرند ! ولی فقط کمی ! \':)\' ‌ همه چیز به این بسنگی داره که نقطه جشوششون چقدر باشه .  من که فکر میکنم  به نقطه جوش رسیدم و به خدا حافظی همیشگی فکر میکنم .

و بعدی تلفتن همرا !

ریچالد استالمن گفته که :

I don’t have a cell phone. I won’t carry a cell phone,It’s Stalin’s dream. Cell phones are tools of Big Brother. I’m not going to carry a tracking device that records where I go all the time, and I’m not going to carry a surveillance device that can be turned on to eavesdrop.

این نقل قول از استالمن را اینجا خوندم . جالب ترین جا ش اون قسمته که میگه موبایل  ابزار برادر بزرگه (Big Brother)  ! احتمالا اونهایی که رمان 1984 از George Orwell  را خوندن با شنیدن کلمه برادر بزرگ و حرف استالمن فوری  صفحه سخن گو و میکروفن ها  به یادشون میاد  (رمان ۱۹۸۴ در باره یک دنیایی هست که همه ی مردم و کارهاشون و مهم تر از همه چیز افکارشون برسی و کنترل میشه ). اگر این کتاب را نخوندین بهتون پیشنهاد میکنم حتما بخونید . اکثر ادمایی که میشناسمشون و این کتاب را خوندن وقتی ازشون پرسیدم کتابش چجور بود؟  سریع میگفتن انگار یک آینه از واقعیتی هست که این روزها اطرافمون وجود داره .احتمالا اگر این کتاب را بخونید عمو ریچالدمون را هم بیشتر درک میکنید \';)\' .

\"\"

این مطلب را در fsf.org خوندید ؟ مال سال ۲۰۱۰ هست  و خیلی برسی هاش الان دیگه  به درد نمیخوره مخصوصا که  زیادی به نوکیا امیدواره \':)\' ) .

البته در آخر باز هم عقیده بر اینه که  استفاده از نرمافزار های ازاد روی موبال ها راه نجات ماست .دلیلشم که خودتون میدونید ! چون کدهاش در دسترسه و ……

خوب دیگه احتملا میدونید اخر تمام بحث ها ختم میشه به این که هرچیزی که انحصار توش باشه بده و راه نجات ما در برابر تکنولوژی آزادی تکنولوژی هست .

تازگی دنبال یک کتابم به نام  hakers  که نویسندش کسی هست به نام   Steven Levy  امیدوارم بتونم ویرایش جدیدش را پیدا کنم که گویا مال سال ۲۰۱۰ هست ، ولی ویرایش اولش مال حدود سال های  ۱۹۸۴ بوده .  یک سری اشاره ها در باره این کتاب را توی مجله شبکه خوندم،  مثلا توی این مقاله از قسمتهایی که جدیدا به کتاب اضافه شده حرف زده میشه  که این قسمتش خیلی برام جذابه  چون Steven Levy بعد از ۲۵ سال داره شخصیت هایی رو که به عنوان هکر های بزرگ اون زمان  در بارشون حرف زده بود دوباره ملاقات میکنه  و هم چنین  در باره تغیر فرهنگ هکر ها حرف میزنه . حالا اون قسمتش که داره از ریچالد استالمن میگه  دیگه برای من  جذابیت خاص خودشو داره \':P\' !

در آن زمان من استالمن را «آخرین هکر واقعی» نامیدم و تصور می‌کردم دنیا به زودی وی را له خواهد کرد. اما من سخت در اشتباه بودم. جهاد استالمن برای نرم‌افزار آزاد هنوز نیز ادامه دارد.

راستش این تیکه را که خوندم با خودم گفتم مثل استالمن باقی ماندن چقدر سخته :

در مصاحبه اولیه ما استالمن گفت: «من آخرین بازمانده یک فرهنگ مرده هستم و در واقع دیگر به این دنیا تعلق ندارم. به طریقی فکر می‌کنم که من نیز باید بمیرم.» حال در ملاقاتی در یک رستوران چینی، وی این گفته‌اش را دوباره تأیید می‌کند: «من قطعاً همیشه آرزو داشتم که کاش وقتی به دنیا آمدم خودم را کشته بودم.» استالمن ادامه می‌دهد: «از یک طرف می‌توان گفت که به دلیل تأثیرم روی دنیا خیلی خوب شد که زنده مانده‌ام و بنابر‌این فکر می‌کنم اگر می‌توانستم به عقب برگردم و از تولدم جلوگیری کنم، این کار را انجام نمی‌دادم. اما از طرفی دیگر آرزو دارم که مجبور نبودم این همه درد را تحمل کنم.»

به هر حال   Steven Levy  راست میگه و  ریچالد استالمن یک  بنیادگرا و ایده آلیست هست  ولی خیلی از نگرانی های که در باره آزادی کاربران داره  درسته   و گرچه سختگیری بیش از حد را دوست ندارم  ، چون خیلی کسالت بار و خسته کنندست  ولی توصیه میکنم همیشه به عواملی که شخصیت و آزادیتونو تهدید میکنند فکر کنید  . باز هم از زبان Steven Levy :

اگر قرار بود دنیای نرم‌افزار قدیسی داشته باشد، استالمن مدت‌ها پیش به این مقام دست یافته بود.

دسته‌بندی شده در: لینوکس \"\" \"\" \"\" \"\" \"\" \"\" \"\" \"\"



برچسب ها :