منبع اصلی نوشتار زیر در این لینک قرار دارد

کویر

حدود ۸ سال پیش اولین شعرم رو نوشتم که شاید نمی‌شد اسمش رو شعر گذاشت

حال و هوای امروز اهواز من رو دوباره یاد اون شعر انداخت و چون شعر ضعیفی بود تصمیم گرفتم بازنویسی‌ش کنم

که نتیجه‌ش شد این:

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کویر است و شن و طوفان

شبی تار و بسی سوزان

به سانِ سردی قلبم

کویر است و شب است و غفلتِ یاران

که در چادر پناهی بهرِ خود جویند و می‌دانم که تا پایانِ شب هرگز نپایند

چرا آن خرسِ کوچک* در میان شب نهان است؟

چگونه راهِ خود را بازیابم؟

منم با این زبانِ خشک و عطشان

و چشمانی که شد آماجِ شن‌ها

نه بُگشودن توانم چشم‌ها را

نه با بستن امیدِ راه جُستن

منم با این دهانِ پر ز شن‌ها

که نتوانم به یاران هین بگویم

کویر است و هراس و شکّ و تردید

من این قصّه سرانجامش ندانم

کویر است و شن و طوفان

و این شعری که پایانش ندانم

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

*صورت فلکی خرس کوچک (دب اصغر) که ستارهٔ قطبی جزئی از آن است