۱۰ روز گذشته برام روزای پرکاری بودن، از یه طرف مشغول آمادهسازی تیم و خودم برای راهاندازی شرکت جدید و از یه طرفم همزمان کار کردن روی بخشهای فنی و تحلیل چند تا پروژه که واقعن به مغزم خیلی فشار اومده ولی لذت بخش بودنش این فشارو جبران می کنه. لذت یه شروع دوباره با تیمی که همه همدلن و یه هدفو دنبال میکنن و هر کسی به درستی از وظایفش آگاهه و سعی به انجام رسوندن اون وظایف و حتی فراتر از اونارو داره.
هفته قبل با بچهها رفتیم جای جدید شرکتو دیدیم که تا آماده بشه و همه وسایل زندگی شرکتی توش محیا بشه یه هفتهای طول خواهد کشید و این یه هفته رو توی خونه یکی از بچهها جمع میشیم تا کارا بیفته رو غلطک. کارهایی که داریم انجام میدیم حداقل 5-6 ماه طول میکشه تا بهطور کامل به نتیجه برسه و چون پروژهها رو فازبندی کردیم، اولین خروجی کارهامون از یک ماه بعد بیرون درمیاد.
نمیدونم اسمشو میشه استارتاپ گذاشت یا نه، چون پروژهها هم عامالمنفعهس و هم ذینفع خاص داره.
تو سه روز گذشته کارم شده بود شرکت توی تحلیل نیازمندیها و از یه طرف هم راهاندازی کامپیوترا و بسترهای توسعه و خوبیش این بود که تو این مدت 2 نفرو مهاجرت دادم به گنو/لینوکس. آموزش این تازه مهاجرها هم زمان خاص خودشو ازم گرفت و هم انرژی زیاد. خداروشکر از مهاجرت رضایت کامل دارن و لبخند رضایتو میشه رو لباشون حس کرد. سرور داخلیو راه انداختم و روش php, mysql, apache, redis, git,ssh, راه انداختم که تو روند توسعه پروژهها بهمون کمک کنه. این اوبین باره که از git میخوام به صورت تیمی استفاده کنم البته به غیر استفادههای معمول توی github که در کل تفاوتی نداره ولی خب این اولین تجربه به این شکلشه برام.
هفته قبل یه کتابم خوندم تا یه خورده ذهنمو منحرف کنم و بهش استراحت بدم که عنوانش بود «آس و پاسهای پاریس و لندن» نوشته نویسنده معروف جورج اورول که فکر میکنم اکثر کتابخونها حداقل کتاب «قلعه حیوانات» یا «1984»شو خونده باشن. در کل کتاب خوبی بود و فضای داستانش همون فضای داستانهای دیگه جورج اورول بود و موضوع این کتابشم سرگذشت خود نویسندهس از یه برههای از زندگیش توی پاریس و لندن به همراه دوستانش و در اوج فقر و بدبختی (البته فکر نمیکنم واژه «اوج» برای فقر و بدختی انتخاب درستی باشه).
این کتابو به همراه «دختر کشیش» و «همه جا پای پول در میان است» از جورج اورول از نمایشگاه کتاب پارسال خریده بودم که تا اینجا تونستم 2 کتاب اولو بخونم و امیدوارم تا یه ماه آینده اون کتاب آخرو هم بتونم بخونم.