تغییرات
وقتی وبلاگ میخونم خیلی از لحن نوشته تاثیر میگرم. هرچی لحن نوشته صمیمیتر و خودمونیتر باشه بیشتر به دلم میشینه و لذت بیشتری میبرم. سعی کردم یه کم تحقیق کنم که واقعا برای نوشتن یه وبلاگ فنی باید چه لحنی داشت، که به نتیجهای نرسیدم. به هر حال بهترین کار اینه که امتحان کنیم. برای همین از این به بعد (برای مدتی نا مشخص) لحن نوشتههای این وبلاگ به شکلی که میبینید خواهد بود تا ببینیم چی میشه. یعنی مثلا به جای است میگم هست، به جای را میگم رو و کلا عصا قورت نمیدم. به امید اینکه به مذاق خودم و خواننده خوش بیاد. به هر حال من آدم عصا قورت دادهای نیستم و احتمالا این سبک به شخصیت خودم نزدیکتره.
اتفاقات این دو سه ماه
متاسفانه از فرودین هیچ پستی نذاشتم. بدجوری سرم شلوغ بود. خیلی خبرا بود.
اول از همه از اواخر پارسال یه قرارداد شش ماهه با شرکت راستین افزار آریا بستم تا سه روز در هفته حضور فیزیکی توی شرکت داشته باشم که تقریبا دو ماه دیگه ازش مونده. آخرین باری که به این شکل کار کردم یادم نیست! تا اینجا که خیلی جالب بود و درسهای خوبی گرفتم و البته پولش هم خوبه ولی هنوز نمیدونم دلم میخواد مثلا برای یه شش ماهه دیگه ادامه بدم یا نه. دلیل این تصمیم این بود که بتونم به صورت خیلی منظمتر (سه روز دیگه هفته رو) روی پروژه شخصی خودم کار کنم که البته انقدر کارهای دیگه پیش اومد که نشد مرتب و منظم روش کار کنم.
بعد از ۲۸ سال برگزاری نمایشگاه کتاب تهران، برای اولین بار سیستم ثبت نام ناشران این نمایشگاه به شکل الکترونیکی انجام شد. این یک پروژه یک نفره بود که خوشبختانه انجام شد ولی متاسفانه خانه کتاب و خیلیهای دیگه همکاری نکردن و کار اونطوری که دوست داشتم نشد. مهمتر از همه ما کار رو کوچکتر از چیزی که بود در نظر گرفته بودیم و بعضی از ناشرا اذیت شدن. از همه مهمتر واقعا از سواد کم کامپیوتری ناشرای محترم کشورمون شدیدا در تعجب هستم!
از طرف دیگه همزمان با راه اندازی سیستم ثبت نام نمایشگاه کتاب، سیستم بن کتاب رو هم دوباره به شکل یک نفره پیاده سازی و اجرا و راه اندازی کردم. بیشتر از ۲۰۰ هزار نفر از طریق این سیستم ثبت نام کردند (که میشه بیشتر از ۸ میلیارد تومن).
اینکه میگم یک نفره بود، منظورم طراحی و برنامهنویسی و نصب و راه اندازی و اینهاست. تقریبا یه تیم سه نفره درگیر پشتیبانی فیزیکی و ایمیلی و این چیزها بودن که واقعا زحمت کشیدن. به هر حال این دوتا سیستم داغونم کرد. مخصوصا که سه روز در هفته رو نداشتم و خلاصه خیلی سخت بود ولی برای اولین بار یاد گرفتم که وقتی آدم یه کاری داره و تلفنش زنگ میخوره میتونه جواب نده! یا بهتر از اون میشه تلفن رو خاموش کرد!!! نکته مهم اینه که بعدش هیچ اتفاق خاصی نمیفته. واقعا درس بزرگی بود.
دیگه اینکه پولی که من بابت این دوتا پروژه گرفتم هیچ سنخیتی با پولی که از طریق این سیستمها جابجا شد یا حتی صرفهجویی که شد، نداره! همینکه به من اطمینان کردن که برای اولین بار توی کشور چهارتا وب سایت پر کاربرد رو با زبان ناشناختهای مثل اسکالا تولید کنم فعلا راضی هستم.
یه خبر مهم دیگه اینکه قراره برای ۱۰ سالگی تهلاگ (Tehlug) (اگر نشه شاید یکی از جلسات معمولی لاگ) یه ارائه کامل داشته باشم از تجربیاتی که برای این دوتا پروژه داشتم. احتمالا طیف مطالبش گسترده باشه. از برنامهنویسی و بانک اطلاعات و … تا نگهداری سرور و پاسخگویی به ۵۰۰ درخواست در ثانیه و خوابیدن سرور و … ولی هرچی هست اسکالا نقش پررنگی داره.
چند وقت پیش هم یه لاینس IntelliJ IDEA خریدم. به مناسبت ۲۰مین سالگرد تولد زبان جاوا یه تخفیف خوب داده بودن. با Payment24 پرداخت کردم. در کل شد حدود ۵۰۰ هزار تومن. اولش خیلی خوشحال بودم. بعد که باهاش کار کردم دیدم ساپورتش از Play Framework یه مقداری ضعیفه. از قضا چند روز قبل از اینکه IDEA رو بخرم Scala IDE یه نسخه جدید داده بود که نسبت به نسخه قبلی خیلی بهتر شده بود، پشتیبانیش از Play هم از IDEA کنونی بهتره، هرچند IDEA هر زبان و پلتفرمی که فکرش رو بکنید پشتیبانی میکنه. به هر حال هر کدوم از این ابزارها یه حسنهایی دارن و به مرور زمان بهتر هم میشن. واقعا نمیدونم چرا اول نسخه Trialش رو نصب نکردم بعد بخرمش!
فرصت که پیدا میکنم سریال Silicon Valley رو هم دارم میبینم که بسیار بسیار به مذاق ماها خوش میاد