به نام زیبای مطلق
استفاده از یک محصول بسته یا یک ابزار انحصاری یا در کل استفاده از یک تکنولوژی جدید که هیچ دانشی از تولید یا کارکردش نداریم کار بسیار خطرپذیریست. اینکه چه اتفاقی خواهد افتاد فقط و فقط به شانس ما و نیت کسی که آن او درست کرده است بستگی دارد.
اتفاقی که چندوقت قبل در مورد یکی از محصولات اپل افتاد این بود که اپل اطلاعات مکانهایی که کاربران گوشی همراهش رفته بودند را ذخیره میکرد. با توجه به اینکه اپل بعد از فاش شدن این موضوع، ادعا کرد قصد داشته است تا با استفاده از این اطلاعات خدمات بهتری را به کاربرانش ارائه دهد، عدهای از مردم این کار اپل را درست دانستند اما سؤال اینجا است که چرا اپل این عمل خودش را به اطلاع کاربرانش نرسانده است یا فعال بودن یا نبودنش را به خواست کاربر محول نکرده است؟
زندگی در دنیایی که هر محصول تولیدشدهاش بخواهد کاربرانش را رصد کند (تحت نظر بگیرد) خیلی خوشایند نیست.
از طرف دیگر، چند درصد از شما حاضر هستید تا محصولی را استفاده کنید که هیچکس به جز شرکت سازندهاش، توان حمایت و کمک به شما را هنگامی که در استفاده از آن محصول دچار مشکل شدهاید، ندارد؟و تازه خود شرکت تولیدکننده هم هیچگونه تمایلی به حمایت و کمک به شما که خریدار محصولش هستید نشان نمیدهد.
در دسترس نبودن دانش، امکات حمایت ما، از خودمان، در برابر محصولات مصرفیمان را میگیرد. این موضوع خیلی بیشتر قابل تأمل خواهد بود اگر در تکتک محصولاتی که استفاده میکنید به همین امنیت استفاده از محصول فکر کنید.
مسأله، در حال حاضر آزاد بودن یا انحصاری بودن نیست بلکه میزان اهمیت داشتن این موضوع برای ما، مسئلهی اصلی بحث است.
اخیراً درگذشت استیو جابز بنیانگذار اپل، پیکسار و نکست و در پی آن عکسالعملهای طرفدارانش و در نهایت اظهار نظر جنجالی ریچارد استالمن بنیانگذار جنبش نرمافزار آزاد و پروژهی نرمافزاری گنو در مورد استیو جابز، باعث بوجود آمدن برخوردهای شدیدی میان طرفداران آنها شده است.
استیو جابز بنیانگذار و حامی تعدادی از تکنولوژیهای پیرامون ما است اما:
آیا این تکنولوژیها، تکنولوژیهای خوبی هستند؟ لزوماً نه. در ابتدای این گفتار بعضی از این دلایل را نوشتهایم. نبود آزادی در استفاده، حمایت نکردن از کاربر و منتشر نشدن دانش و از همه مهمتر ایجاد جامعهای متشکل از افراد صرفاً مصرفکننده از بزرگترین مشکلاتی است که محصولات انحصاری بوجود خواهند آورد(از جمله تولیدات استیو جابز).
آیا او به تنهایی و بدون کمک قوانین توانسته به این جایگاه برسد؟ مسلماً نه. قوانینی مانند پتنت و کپیرایت برای کسانیکه از آن استفاده میکنند ابزاری قدرتمند است، حال بعضی از افراد میگویند که چرا ما کاربران دانش(نرمافزار) آزاد نه تنها از این ابزار قدرتمند استفاده نمیکنیم بلکه با استفاده از این ابزارها(قانونها) به شدت مخالفت هستیم. علاقهمندان استیو جابز و بیل گیتس بسیارند اما، همهی آنها نتوانستهاند به موفقیت این افراد دست یابند. این افراد با استفاده از قانونهایی مانند کپیرایت و پتنت که قدرت مضاعفی به آنها میدهد(مانند دوپینگی که یک ورزشکار انجام میدهد)، با دیگران رقابت میکنند( البته این قوانین بیشتر از اینکه به شما قدرت دهند، قدرت دیگران را تضعیف میکنند). طرفداران دانش(نرمافزار) آزاد بر این باورند که این قوانین به شدت برای جامعه مضر است و حقوق جامعه را از بین میبرد و آزادی آنان را سلب میکند. از این رو به هیچوجه سعی نمیکنند تا از این قوانین برای پیشبرد اهداف خود استفاده کنند. بحث بر سر این موضوع بسیار فراتر از حد این گفتار است و اگر مایل بودید میتوانید بیشتر در این مورد در اینترنت جستجو کنید و دلایل موافقان و مخالفان این قوانین را بخوانید.
آیا ایدههای خلاقانه کافی است تا انسانی را بزرگ و تکرار نشدنی بدانیم؟
از طرفی دیگر همین جا باید مشخص کنیم که پاسخ به سؤالات بالا برای عدهای مثبت است. آری برای عدهای از مردم رسیدن به جایگاه افرادی مثل استیو جابز یک آرزو است و آرزویی نه از روی نادانی بلکه با دانایی کامل نسبت به آنچه استالمن و امثال ما میگوییم. آگاهی از اینکه موفقیت، موفقیت است حتی اگر مجبور باشیم برای رسیدن به آن هزاران نفر را قربانی کنیم. یکی از دلایل شباهت امثال هیتلر به یکدیگر از آگاهی نسبت به این موضوع شروع میشود.
آگاهی از اینکه قدرت مهم است و مهم نیست در راه رسیدن ما به قدرت، چه انسانهایی که نه تنها قدرت خود را از دست میدهند بلکه گاهی حتی نمیفهمند که میتوانند قدرت داشته داشته باشند، نمیتوانند بفهمند که حق دارند فکر کنند و تصمیم بگیرند و در اتفاقات اطراف خود تاثیرگذار باشند. آنها فقط انسانهایی مصرفکننده بار میآیند که هیچ آزادیی در انتخاب آنچه مصرف میکنند، ندارند.
آگاهی از اینکه انحصار دانش، قدرتمندترین سلاح آنها در راه رسیدن به قدرت و موفقیت است. پس تا میتوانند سعی میکنند دیگران را از رسیدن به دانش محروم کنند و در این راه نه تنها از نشر دانش جلوگیری میکنند بلکه با تفکرات دانشجو هم مقابله میکنند و قبل از آنکه شما بدانید جلوی شما را میگیرند.
آنچه شما بهشت اپل مینامید چون در آن راحت هستید را ما زندانی با دیوارهای بلند در برابر خواست برای دانایی میدانیم. زندانی با خندقهای عمیق در راه رسیدن به آزادی.
مسئلهی مهمتر این است که بسیاری از ما حتی باوجود این همه تفاوتهای عمیق و بزرگ بین این دو دیدگاه و تولیداتی که تفاوت این نگرشهاست، از روی دیگر این سکه یعنی اثرات و محصولات دانش آزاد در جامعهی خود بیخبریم. چند درصد از ما میدانیم که شاهرگ سیستمهای حیاتی جوامعمان در دستان دانش(نرمافزار) آزاد است. سیستمهایی که فقط شمردنشان چندین صفحه خواهد شد. چرا ما چیزی در این مورد نشنیدهایم؟ پاسخ این سؤال یک کلمه دو قسمت دارد: مردم و رسانه. درست است تقصیر اصلی به گردن خودمان است. مایی که فکر نمیکنیم، مایی که برای آزادی خود تلاش نمیکنیم، مایی که هر چه بگویند باور میکنیم. دربارهی خود گفتن را اجازه بدهید همینجا تمام کنیم که ما مجوز نداریم بیش از این فکر کنیم.
عامل دیگر رسانهها هستند. به راستی رسانهها از جان ما چه میخواهند؟ آیا تا به حال فکر کردهاید که چرا فقط از رسانههای اطرافمان اخبار امثال استیو جابز و بیل گیتس را میشنویم؟ پاسخ این سؤال یک جمله است، چون همهی آنها از یک تفکر سرچشمه میگیرند. دست رسانهها در جیب سرمایهداران و محصولات سرمایهداران در فریاد رسانههاست.
نه تنها دانش آزاد بلکه بسیاری از تفکرات اجتماعی مشابه نیز هیچگاه از رسانهها حمایت نشدهاند.
سالهاست که در گوش ما زمزمه کردهاند که هدف، موفقیت به هر قیمتی، قدرت به هر وسیلهای، و کسب دانش با هر نتیجهای است. در چنین دنیایی به راستی شاید چهرهی مجازی(آواتار) این چنین افرادی، چهرهی افرادی مانند استیو جابز باشد. به شما قول میدهم هر کدام از این بتهای انحصارگر اگر بشکنند آواتار و قلهی آرزوی هزاران نفر خواهند شد.
بیایید متفاوت دیدن را تجربه کنیم. برای یکبار هم که شده آنچه خودمان میخواهیم ببینیم نه آنچه نشانمان میدهند. شاید حقیقت متفاوتتر از آنچیزی بود که تا به حال میدیدهایم. در آن صورت است که میتوانیم متفاوت فکر کنیم و متفاوت نتیجه بگیریم حتی اگر به همین جایی برسیم که الآن هستیم حداقل تلاش خود را کردهایم هر آنچه بوده دیدهایم، نه فقط آنچه دیگران میخواهند.
اگر تصمیم گرفتهاید جور دیگری ببینید پس اندکی با ما همراه شوید. درست است، ما مخالف آنچیزی هستیم که شما باور دارید اما، براستی چرا؟
بیایید تا با هم دلایل آن را بررسی کنیم:
آیا میتوان بدلیل اینکه شرکتی مانند اپل گوشی مستطیلی با گوشههای گرد تولید کرده، دیگران را از تولید محصولی مستطیلی با گوشههای گرد، منع کنیم؟
این یک مثال در مورد مفهومی به نام پتنت است که توصیه میکنم در مورد آن بیشتر جستجو کنید و نظر موافقان و مخالفان آن را بخوانید و تنها به نظر ما اکتفا نکنید. آیا دوست دارید تا همهی گوشیهای جهان یکسان باشند و آیا واقعاً همهی مردم یک شکل سلیقه دارند؟ و آیا لغت تولیدکنندهی برتر و نابغهی تکرار نشدنی برای انسانی با این تفکر و عملکرد منطقی است؟
ما حتی دوست نداریم تا پدر و مادرمان بدانند کجا میرویم، با چه کسی صحبت میکنیم و چه میگوییم. آیندهای را تصور کنید که نهادی میتواند بداند شما کجا میروید، با چه کسی صحبت میکنید و چه میگویید. شما را نمیدانم اما زندگی در چنین دنیایی برای ما قابل تحمل نخواهد بود.
حال به سراغ سخنانی که استالمن زده برگردید و دوباره آنها را مرور کنید. امیدوارم طور دیگری قضاوت کنید.
یا علی
نبشتههای دیگر دوستان: