دیدم دوست خوبم احسان از وبلاگ احسان، نوشتهای رو در مورد سندورم رودهی تحریکپذیر نوشته، گفتم چه خوبه که منم تجربه خودم رو بنویسم…
منم به این سندروم دچارم، برای من به شدت مزمنه و زندگی من رو هم مثل احسان عوض کرده.
من نزدیک به چندین سال، شاید ۵ یا ۶ و یا حتی ۷ سال هست که مشکل معده دارم. چیزی در حدود از دوره راهنمایی و این حرفا.
همیشه از بچگی سر معدم درد بود یا با کارهایی درد میگرفت و من نمیدونستم دلیلش چیه. غذا یا هر خوراکی که میخوردم سر دلم سنگین میشد و کلی اذیت میشدم.
این اذیت شدن مواردش در بچگی خیلی کم بود و انقدری نبود که بخاطرش بخوام دکتر برم.
دورهی دبیرستان رسید و توی اون دوره من دچار مشکلات تنفسی شدم و بعد مشکلات قلبی.
کلی دکتر رفتم و هیچکس نفهمید چیه مشکل. آزمایش هم میدادن باز کسی نمیفهمید…
بزرگتر شدم دورهی دبیرستان رو هم گذروندم تا رسیدم دانشگاه. در تمام این مدت من یه پسر قد بلند لاغر بودم، حالا برای دانشگاه تصمیم گرفته بودم وزن اضافه کنم.
مشکل هم دقیقا از همینجا شروع شد، من شروع کردم به پرخوری و همه چی خوری. باشگاه رفتم و مدت خیلی کم بدنسازی کار کردم. فارغ از این که دارم خودم رو بدبخت میکنم.
عصبی بودم، دارو اعصاب هم نمیخوردم با وجودی که دکتر گفته بود بخور. شبا بیدار بودم، خواب منظمی نداشتم و …
توی این دوره عاشق شدم، مثل هر نوجوون دیگهای، اما عشق من یهو ازدواج کرد، کاملا بیخبر و یهویی…
خب این فشار روحی و روانی و عصبی بیشتری بهم وارد کرد و باعث شد با موارد بالا هعی ادغام شه و من کارم به بیمارستان بکشه…
تا اینجا هم کسی درست نمیفهمید چمه، چرا با این کارهای نسبتا عادی که ممکنه برای همه پیش بیاد، کارم به بیمارستان میکشه.
محکوم شده بودم به این که حالم بد و بدتر بشه…
اما گذشت تا یه روز توی بیمارستان، خانم دکتر شیفت یهو متوجه شد که نه! این مشکل تنفس و قلب نیست، این مشکل معدست که زده به ریه و قلب و اونجا داره خودشو نشون میده.
این سری هم خوابیدم روی تخت بیمارستان و بهتر که شدم رفتم پیش یه دکتر برای معده…
من رو خوابوند و معاینه کرد و دید بله، مشکل سر معده دارم. اون ماهیچهی سر معده بسیار شل شده و همین باعث احساس سیری و خفه شدن میشه…
تمام این سالها من به همین دلیل احساس سیری میکردم و غذا نمیخوردم یا حتی دلیل مشکل تنفس و قلب… آخ، چقدر لحظهی بدی بود. کلی مسخره شدنها، کلی تحقیر شدنها همه عاملش درد کهنهی سر معدم بود.
دکتر گفت دردت خیلی خیلی کهنست، خیلی قدیمیه… راست میگفت.
آندسکوپی نوشت و من بعد از ۶ماه رعایت کامل، آندسکوپی کردم که مطمئن شن مشکل دیگهای نیست. آندسکوپی کردم و دیدن که بله مشکل دیگهای نیست و همون شل بودن سر معدست فقط.
خیالمون از بابت زخم معده راحت شد اما مشکل اصلی هنوز پا برجا بود.
نزدیک به ۱سال و خوردهای من رعایت کامل کردم. یعنی نه نوشابه، نه غذای بیرون، نه سرخکردنی، نه نوشیدنیهای خوشمزه و نه… . راحتتون کنم، فقط آب ولرم و غذاهای خشک مثل نون برشته شده(اونم باز نه هر نونی) و سیبزمینی و تخممرغ آبپز…
۱سال و نیم جهنمی رو گذروندم… مشکل معده به کنترل در اومده بود اما…
اما اینجا بود که مشکل عزیز سندروم رودهی تحریکپذیر سر و کلش پیدا شد…
حالا همون چند قلم چیزی رو که میتونستم بخورم هم ممکن بود سندورم رو فعال کنه. به این صورت که تشنه بودم آب میخوردم، اما باعثه اسهال میشد
یعنی عملا یک فاجعه برام پیش اومده بود…
نزدیک به ۶ماه هم تحمل کردم و اینجا هم باز نمیدونستم چمه. ولی خب اونقدری نبود که از زندگی من رو بندازه.
مشکل معده حل شده بود و من شروع کرده بودم کم کم چیزای دیگه خوردن، اینجا بود که مشکل سندورم بیشتر شد و فهمیدم سندروم رودهی تحریک پذیر دارم.
خلاصه که من باید تا آخر عمر، از زیاد شدن وزنم خداحافظی کنم. شاید حتی به گور ببرمش اما به جاش شاید بتونم زندگی سالمتری داشته باشم(البته به سختی)
بقول احسان مجبورم پیادهروی کنم، هر چیزی نخورم و هر کاری رو نکنم تا سالمتر بمونم. اما خب از لذتهایی مثل غذاهای چرب و سرخکردنی مثل سیبزمینی سرخکرده محروم میمونم.
البته اونا رو میتونم بخورم، معدم به تبصره و لطف اجازه میده، اما رودم نه
الان مدتی هست که درگیر این مشکلم اما خب دیگه عادت کردم. فقط ایکاش مردم هر کی رو توی خیابون میبینن که لاغره یا توی خونشون کسی رو دارن که لاغر هست و نمیتونه چاق بشه رو مسخره نکنن، تحقیر نکنن. واقعا من چندین سال روم فشار بود که چرا مثل بقیه نیستم. چرا نمیتونم عادی باشم و لباسای کوتاه تابستونی بپوشم…
اما خب دلیلش رو الان میدونم. ولی کماکان تحقیر و مسخرهی مردم رو میبینیم و میشنوم. من قدم ۱۸۴ هست با وزن ۴۸… . امیدوارم که مردم بیشتر آگاه بشن
آها یه چیزی تا یادم نرفته بگم،
من توی این مدت دیگه تقریبا میدونم باید چیو چجوری بخورم تا وزنم رو هم حداقل با شیب خیلی کم ببرم بالا(البته یک دایی متخصص تغذیه هم بیدلیل نیست :)) ).
مثلا من برنج بدم میاد، اما به طرز شگفتآوری از شیر برنج خوشم میاد(البته شیر توی حالت معمولی حالم رو بهم میزنه و باعثه فعال شدن سندروم میشه) اما توی شیر برنج باهاش هیچ مشکلی ندارم.
شما هم سعی کنید هر چیزی رو که نمیتونید بخورید رو براش یه راه حل جایگزین پیدا کنید و به شکلهای دیگه بخوریدش. اینطوری هم با یه شیب ملایم وزن اضاف میکنید و هم چیزای خوشمزه میخورید
سالم و موفق باشید…
نوشته سندورم رودهی تحریکپذیر (IBS) اولین بار در نوشتههای یک دوستدار گنو پدیدار شد.