منبع اصلی نوشتار زیر در این لینک قرار دارد

استارت آپ و جو پیرامون آن

اینم یه تجربه پراکنده دیگه!

قبل از هر چیز بگم که این نظرات شخصیه منه و به هیچ وقت سعی نداره یه بررسی جامع، علمی و حتی معنی دار از فضای کارآفرینی ایران باشه. چون اصلا من این تخصص رو ندارم.

اخیرا جو بسیار جالبی در فضای کسب و کار ایران راه افتاده که هر کسی میگه من یه استارت آپ داره و دارم روش کار میکنم و میخوام کارآفرینی کنم. من هم مثل خیلی از آدم‌ها دوست دارم رئیس خودم باشم و  به طبع با این جو همراه شدم. حالا میخوام تجربه خودم رو از بودن توی این جو بگم:

  • کارآفرینی خیلی هیجان انگیزه و پر چالشه و برای آدمی مثل من که دوست داره با چالش‌ها سروکله بزنه بسیار جذابه. من از ابتدای شروع به کار رسمیم  سه تا پروژه شبه استارت آپی رو شروع کردم و سرمایه زمانی و گاها مالی به نسبت قابل قبولی هم گذاشتم اما هر کدوم به یه علت درست حسابی شکست خورده و من از این شکست‌ها کلی درس گرفتم. سعی کردم توی این مدت علم مدیریت، بازاریابی، کار آفرینی و کسب و کارم رو زیاد کنم تا اینکه بتونم در پروژه بعدیم با احتمال کمتری شکست بخورم.
  • اما از تجربه‌های شخصیم که بگذریم جو عمومی جامعه مجازی و حتی غیر مجازی که من باهاش سروکله زدم خیلی جو دل انگیزی نبوده. به این معنا که دقیقا مثل کنکور الان کارآفرینی شده تبلیغات و محل درآمد برای یه سری دیگه. اولا باید بگم که یه سری از این آدم‌ها واقعا کارآفرین‌های زبده‌ای هستن که اومدن استارت‌آپ‌ها رو کمک کنن. اما یه سری دیگه فقط اومدن پول در بیارن و خیلی با نتیجه کاری که انجام میدن کاری ندارن. این بخش از جو استارت‌آپ ایران من رو اذیت کرده و میکنه.
  • بخش دیگه حرفای من اینه که به نظر من ما دسترسی به تجربه بومی قابل اعتماد هم نداریم. یعنی شما اگه آمریکا باشی شرکت‌های موفق زیادی هستن که از همین راه به نون و نوایی رسیدن و تو با صحبت کردن و حرف زدن و خوندن در مورد اونا میتونی راه‌ و چاه مسیر رو یاد بگیری. اما ایران تجربه قابل اعتماد خوبی در این زمینه‌ها نداره. یعنی کار‌آفرین‌های ما اولا حرف‌های به درد بخور در مورد کارآفرینی نمیزنن و مثل بقیه آدم‌ها که حرف میزنن حرفای قلمبه سلمبه میگن. همچنین تعداد کارآفرین‌های جدید ما اونقدرها زیاد نیست که بشه از کنار هم گذاشتن تجربه‌هاشون به یه تصویر درست از اینکه دقیقا در چه مرحله‌ای باید چه کاری انجام بشه، رو بدست آورد.
  • همچنین سرمایه‌گذاری پر ریسک در جامعه ما معنی نداره. یعنی من با آدم‌های پولداری زیادی صحبت کردم و پای حرفاشون نشستم. طرف میتونه بصورت قطعی و با ریسک حداقلی پولش رو توی یک سال تقریبا دوبرابر کنه چرا باید بیاد پول بده به کاری که شاید تا دوسال دیگه بتونه پول رو دو برابر کنه. سرمایه‌گذارهای خارجی به علت اینکه یه چنین موقعیت سرمایه‌گذاری مطمئنی جلوش نیست میاد سراغ استارت‌آپ‌های پر خطر وگرنه «دیوانه» نیست که بیاد سرمایش رو روی یه کار پر خطر سرمایه گذاری کنه.

پس اگه بخوام بصورت خلاصه بگم چی گفتم باید بگم که کارآفرینی جذاب، همراه با چالش و لذت بخشه. اما جوی که بوجود اومده برای من لذت بخش نیست چون یه سری موج‌سوار وجود دارن. همچنین ما نه دسترسی درست حسابی به سرمایه‌گذار داریم که پشتمون بهشون گرم باشه و نه به اندازه کافی استارت‌آپ تا از اونها یادبگیریم.

همین!

 



برچسب ها :