چرخیدم و رقصیدم و لبخند به لبم بود
پندار بکردند که همه از سر سعد و ظفرم بود
ندانستند که پاییز است و چرخش از سقوط است
ندانستند که این لبخند ازآن برگِ زردی در غروب است
بدیدند سرخی بوسه بر این پیشانی سرد
ندانستند که بوران، بوسهاش مرگ و نبود است
27
اکتبر
چرخیدم و رقصیدم و لبخند به لبم بود
پندار بکردند که همه از سر سعد و ظفرم بود
ندانستند که پاییز است و چرخش از سقوط است
ندانستند که این لبخند ازآن برگِ زردی در غروب است
بدیدند سرخی بوسه بر این پیشانی سرد
ندانستند که بوران، بوسهاش مرگ و نبود است
برچسب ها : شعر