اینم یه تجربه پراکنده دیگه!
کلا فضای این پست احتمالا با بقیه پستها فرق میکنه. چکامه است چون به وصف میپردازه و توصیف میکنه. یه سه پاره اس است در مورد واقعیت، عدم قطعیت و حالت جریان یا سبکبالی. خب بریم سراغ بخش اول ماجرا که میشه واقعیت!
واقعیت
واقعیت مهمترین منبع اطلاعاتی هست که ما بهش دسترسی داریم. آگاهی از واقعیت و شناخت اون به ما کمک میکنه که بهتر زندگی کنیم. کمک میکنه بهتر تصمیم بگیریم. یادمون باشه که ما با تشخیص درست واقعیت هست که میتونیم موثر عمل کنیم. خب از این بحث انتزاعی که بگذریم بریم سراغ یه سری مصداق. مثلا ما وقتی به این واقعیت آگاهی پیدا میکنیم که کولر خونه خرابه میتونیم تصمیم بگیریم که درستش کنیم یا نه؟ مثلا وقتی از واقعیت مرگ آگاهی پیدا میکنیم تلاش میکنیم که درست زندگی کنیم. وقت از واقعیت مریض بودنمون یا چاق بودنمون مطلغ میشیم تلاش میکنیم که رعایت کنیم یا تلاش کنیم سالم بشیم. پس واقعیت مهم ترین منبع اطلاعاتی هست.
اما واقعیت خیلی وقتها پیچیده است. خیلی وقتها در بین هزاران نویز که بالاخص در شبکه های اجتماعی دیده میشود مخفی شده است. خیلی وقتها تلخ و خشن است. تلاش برای آگاه بودن از واقعیت تلاشی هست که احتمالا تا آخرین روزهای عمر ما ادامه داره. پس ناامید نشید.
بازم تکرار میکنم که واقعیت مهمترین منبع اطلاعات ماست.
عدم قطعیت
چه ما دلمون بخواد چه نخواد دنیا پر از عدم قطعیت هست. عدم قطعیتهایی که در ذهن انسان نمیگنجه. ذهن ما در نهایت توان تصور خطی چیزها رو داره اما تابعی که به دنیا حکومت میکنه توانیه. یعنی خیلی وقتها ما پیچیدگیهایی مواجه هستیم که مثل قد توی یک بازه محدود نمیشن بلکه مثل میزان پولدار بودن آدمها کاملا غیر خطی هستن. این یکی از ویژگیهای طبیعتی هست که ما باهاش روبرو هستیم. و ما با بهم زدن تعادل طبیعی روندها معمولا خودمون رو به سمتی میبریم که ریسکهای غیر خطی بزرگی رو میخریم و خودمون رو با روی بد عدم قطعیت آشنا میکنیم. این مفهوم رو من خیلی سر بسته اینجا گفتم و آقای نسیم نیکلاس طالب توی کتابهای fooled by randomness و black swan و antifragile با جزئیات زیاد این موضوع رو مطرح کرده.
خب حالا چیکار کنیم. نکتش اینکه باید تشخیص بدیم کدوم کار چقدر ریسک داره و بیشتر وقت، انرژی، سرمایهمون رو به کار با حداقل ریسک تخصیص بدیم و یه بخش کمی از کارمون رو به کاری با ریسک خیلی بالا که اگه بگیره خیلی خوب میشه. یعنی اگه من بخوام یه کاری بکنم بیشترش رو به یه کار روتین با برگشت خطی نسبت به انرژی تخصیص میدم اما احتمالا یه کار جسورانه هم میکنه که به احتمال زیاد نمیشه ولی اگه بشه چی میشه!
پس در ادامه آگاهی از واقعیت این رو بپذیریم که در معرض عدم قطعیت غیر خطی هستیم و تلاش کنیم بتونیم باهاش سرو کله بزنیم
حالت جریان یا سبکبالی
آقای سیکزنت میحالی ا که روی تئوری خوشحالی و خلاقیت کار کردند حالتی رو توضیف میکنند که در اون فارغ از شرایط آدمها با کارایی بالا کارهای خارق العادهای انجام میدن. ایده این ماجرا به کودکی ایشون برمیگرده که میبینن بعد از جنگ جهانی دوم آدمهایی هستند که توی بلبشوی بعد از جنگ اروپا خوشحالن و زندگی خوشحال و خوبی دارن با اینکه تفاوت عمده از نظر امکانات با سایرین ندارند. نتیجه تحقیقاتشون به این نتیجه میرسونتشون که حالت سبکبالی وجود داره که ویژگیهای زیر رو داره
- تمرکز زیاد روی حال و اکنون
- یکی شدن عمل و آگاهی
- از دست رفتن خودآگاهی
- احساس کنترل بر موقعیت یا فعالیت
- عدم حس کردن زمان
- تجربه کردن فعالیت به عنوان یک عمل ذاتا دارای پاداش در مغز
اگه این حالت رو تجربه کرده باشید که احتمالا تجربه کردید میدونید که بسیار لذت بخش هست و موندن و حرکت کردن درونش به شما شادی و شعف ذاتی میده.
خب که چی
خب اگه تا اینجا اومدید احتمالا سوال براتون پیش میاد حالا که چی؟
همه این حرفها رو زدم که بگم شرایط فعلی که ایران تجربه میکنه قطعا مورد علاقه هیچکس نیست. پس اول از همه تلاش کنیم با واقعیت هرچند تلخ و خشن رو برو بشیم. من تقریبا مطمئن هستیم که واقعیت به اندازه این جوهایی که این روزها در جریان ناامید کننده نیست. دوم اینکه بپذیریم الان توی تندباد عدم قطعیت هستیم. چون سالهاست از روند طبیعی چیزها خارج شدیم و سعی کردیم همه چیز رو کنترل کنیم. دست از کنترل برداریم و بگذاریم چیزها به سمت طبیعیاش برگرده. تلاش کنیم وقت و انرژیمون رو جایی سرمایه گذاری کنیم که ریسک کمتری داره و تلاشهایی که کنیم که جسورانه است و اگه بشه چی میشه!
همچنین یادمون باشه توی همه این کارها سعی کنیم در وضعیت سبکبالی باشیم تا لذت بیشتری از زندگی نصیبمون بشه و راحتتر بتونیم شرایط رو پش سر بگذاریم
همین!
نوشته چکامه ای برای واقعیت، عدم قطعیت، و وضعیت سبکبالی اولین بار در تجربه های پراکنده پدیدار شد.